دو نیرو تو را به خود میخوانند. و تو وسط دو راهی زندگی . دست در دست هر کدام که دهی تو را به منزلی هدایت میکنند. و اینجا انتخابی باید. اولین آنها با نیروهای جاذبه ، سحر ، جادو ، رنگ و هیجان از زندگی برایت نمایشی میسازند سحر انگیز و جذاب. نیرویی پر تلاطم و کِشنده . با نیروی آهنربایی قوی ، تو را بدون آنکه بخواهی به دنبال خود میکشد و تا چشم باز کنی اسیر سرنوشتی. نمایشنامه بسیار زیبایی بر صحنه تصویر کشیده میشود ،‌جذاب و دیدنی . باید دید و تماشا کرد. اما این نیرو تو را از دنیای واقع ، از گذرگاه خیال به سرزمین مَجاز هدایت میکند. ادامه مطلب...

سلام به همگی

من دوست دارم به همه جا سرک بکشم. نمی دونم این خوبه یا بد؟

من هم به درد پدرم آدم مبتلا شدم.گاهی اوقات با اون هم دردی میکنم و فکر میکنم که حق داشت میوه ی ممنوعه رو خورد و لو به بیچارگی میلیاردها انسان روی کره ی خاکی منجر شده باشه.!!!

بعلاوه حس ماجراجویی باعث حرکت و احساس تازگی و طراوت در انسان میشه.

تجربه های فراوانی به انسان می آموزه.به پدرم آدم آموخت که به حرف بزرگترش گوش کنه. و با گوشت و پوستش احساس کرد که هر جا بره باز بازگشتش به سوی خداست.

میدونم که هر تجربه ای رو دوباره نباید تجربه کرد.اما بازگشت به سوی خدا رو هر کس باید خودش با گوشت و پوستش احساس کنه.

لطف خودتون رو از من دریغ نکنین.با نظرات و پیشنهاداتتون به بهتر شدن این بلاگ کمک کنین.